امتیاز ده

ابزار امتیاز دهی

بار گذاری

ابزار رایگان وبلاگ

عشق مادرانهمنو ایکون متحرک
  • ر
    v>
    صفحه اصلی |آرشیو مطالب |تماس با من |قالب وبلاگ |پروفایل

    فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

    لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
    مادر ابزارهای زیبا سازی

    عشق مادرانه

    شب شده بود . همه جا تاریک تاریک بود . وارد آشپز خانه شدم . خیلی آرام و بی سر وصداحرکت کردم . نمی خواستم مادر بیدار شود . از او می ترسیدم . نمی دانم چرا ؟ شاید به این خاطر بود که او مرا دوست نداشت . به یاد نداشتم که اورا اذیت کرده باشم . و یا خاطره ی بدی با هم داشته باشیم ولی به هر حال او از من متنفر بود . خیلی آرام به سمت کابینت آشپز خانه رفتم . چشمم به میز وسط آشپز خانه افتاد . از مهمانی شب ، ته مانده ی غذاها بر روی میز جا مانده بود . آرام به سمت میز رفتم هنوز به اولین بشقاب نرسیده بودم که ناگهان لامپ آشپز خانه روشن شد . و با چهره ی خشمگین مادر وجیغ و فریاد او به خود آمدم . دست پاچه شده بودم به سمت در حرکت کردم اما آنچنان گیج بودم که یک راست به طرف مادر رفتم ، تمام اهالی منزل با صدای فریاد بیدار شدند و به دنبالم می دویدند . با هر زحمتی بود به درون سوراخ خزیدم . چشمم که به بچه های گرسنه ام افتاد تصمیم گرفتم بار دیگر تلاشم را تکرار کنم .

    موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

    برچسب‌ها: <-TagName->


    تاريخ : يکشنبه 27 بهمن 1398 | 0:24 | نویسنده : گرگدختر |
    .: Weblog Themes By BlackSkin :.
     متحرک سازیابزار وبلاگ نويسي
    گرد کردن عکس

    کد جمع کردن گوشه های عکس

    کج کردن عکس

    کد سیاه و سفید کردن تصاویر

    کد بارش بارانمنومنوی ثابت گوشه ای
    نوار محمد
    لوگو حمایتی پیامبر اکرم